مأیوس میشوی هیجانت- اگر منم سهم کمی ست کل جهانت، اگر منم کم کم میان درد خودت پیر میشوی گل واژه های شعر جوانت ،اگر منم داری برای من! به هدر میروی عزیز؟ در پشت اشک های روانت، اگر منم غیر از عذاب هیچ نصیبم نمیکند معنای چهره ی نگرانت اگر منم پنهان نبوده راز نهانم، اگر تویی افشا شدست راز نهانت، اگر منم بگذار بعد مرگ و بخوان بر مزار من اسمی که مانده توی دهانت، اگر منم امیر احسان دولت آبادی
آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست! / یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست! سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی / در عشق سال ها ست فتوا عوض شده ست! خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم!/خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست!! آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید / اکنون به خانه آمده ،اما عوض شده ست! حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق! / من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست!! فاضل نظری شعرخوانی میلاد عرفانپور در محضر مقام معظم رهبری را از اینجا دانلود کنید. از لال ترین لال ها, لال ترم از هر چه اسیر, بی پر و بال ترم هر لحظه بدون او هزاران سال است ای نوح! من از تو هم کهن سال ترم! تلخ است که لبریز حقایق شده است زردست که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است! آن حادثه ام, که بخت را میشکند آن شوق, که کوه سخت را میشکند حاشا که به زخم های خود سجده کنم سجده کمر درخت را میشکند! تا ذهن درختها اسیر تبر است دستان بهار نیز بی برگ و بر است لعنت به دروغ زندگی وقتی که همسایه ز همسایه خود بی خبر است! انشام دوباره بیست! بابای گلم! موضوع کسی که نیست! بابای گلم! دیشب زن همسایه به من گفت یتیم! معنای یتیم چیست؟ بابای گلم! به مناسبت اربعین: ای کاش فراغتی فراهم میشد از وسعت دردهای تو! کم میشد این بار مصیبتی که بر شانه توست ایوب اگر داشت قدش خم میشد!
از باغ میبرند چراغانیات کنند . . . تا کاج جشنهای زمستانیات کنند! پوشانده اند "صبح" تو را "ابرهای تار"... تنها به این بهانه که بارانیات کنند! یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند . . .اینبار میبرند که زندانیت کنند! ای گل! گمان نکن به شب جشن میروی . . . شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند! یک نقطه بیش فرق بین "رحیم" و "رجیم" نیست . . . از نقطه ای بترس که شیطانبت کنند! آب طلب نکرده همیشه مراد نیست . . . گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند!
غزل زیبایی از فاضل نظری ما ز یاران چشم یاری داشتیم .... ادامه مطلب... مدتها بود که منتظر رحمت خدا بودیم ولی ...
ولی تو این سرما یه کمی هم به فکر فقرا باشیم بد نیست!
یاد دارم در غروبی سرد سرد میگذشت از کوچه ما دوره گرد داد میزد: کهنه قالی میخرم دست دوم, جنس عالی میخرم کاسه و ظرف سفالی میخرم گر نداری, کوزه خالی میخرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید بغضش شکست اول ماه است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت آقا سفره خالی میخرید
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com