✿ نفیس ✿ - یک نفس عمیــــــــــق EmamHadi
سفارش تبلیغ
صبا ویژن































یک نفس عمیــــــــــق

*یادداشت برگزیده در پارسی نامه

حجه  الاسلام سید محمد انجوی نژاد سخنرانی محرم 1390 با موضوع معیشت عاشورا کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

روایت مشهور از عنوان بصری که از امام صادق ع سوال کرد حقیقت عبودیت چیست؟ فرمودند: بنده در آنچه که خدا به او عطا کرده مالکیتی برای خود قائل نباشد و مال خود را در جایی قرار دهد که خدا امر کرده، برای خود تدبیری نکن و منتظر بنشیند تا خداوند جایی برای او تدبیر کند، وقتی خدا را مالک ببیند سختی از دست دادن مال از بین میرود و انفاق راحت میشود و وقتی خود را فاقد تدبیر ببیند در دنیا ناراحتی نمیکشد. امام محمد باقر ع میفرماید: در زندگی اگر میخواهید به بالا برسید موارد زیر را در زندگی بکار گیر:

1- قسمتی از زندگیت را برای شناخت دینت قرار بده

2- در زندگی اگر مشکلی پیش آمد صبر کن

3- برای زندگیت برنامه ریزی کن

رسول خدا ص میفرماید: در زندگی خوش روی نشان دهنده این است که تو نصف عقلت را داری و برنامه ریزی عقلانی، شرعی نصف زندگی توست و ازدواج موفق نصف نیازهای تو در دنیاست.

دعایی از امام سجاد ع : خدایا از تو حسن معیشت میطلبم، معیشتی که به سبب آن به همه حوائجم برسم و با بهره گیری دنیوی آن به آخرتم برسم.

لینک مرتبط: » سخنرانی | معیشت عاشورا «3» | حجةالاسلام انجوی نژاد

معیشت عاشورا (1)

معیشت عاشورا (2)

معیشت عاشورا (4)



نوشته شده در سه شنبه 90/9/8ساعت 10:25 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

حجه  الاسلام سید محمد انجوی نژاد سخنرانی محرم 1390 با موضوع معیشت عاشورا کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

تقدیر یعنی اندازه گیری، یعنی تامل و اندیشه در هموار نمودن یک امر.

تامل یعنی انسان ساده گذر نباشد و از واقعه ایی که میبیند سریع نگذرد.

سه اصل در تقدیر معیشت و خوب زندگی کردن وجود دارد:

1- تدبیر، یعنی انسان بایدهمیشه آینده نگر باشد (آینده نگری+اندیشه)

2- تنظیم، یعنی کلان نگری، وقتی میخواهی برای زندگیت تصمیم بگیری همه جوانب را بسنج.

3- تعدیل، یعنی دوری از افراط و تفریط.مومن در تقدیر معیشت همیشه باید وسط باشد حتی در عبادت هم آنقدر عبادت نکن که سیر شوی.

لینک مرتبط: » سخنرانی | معیشت عاشورا «2» | حجةالاسلام انجوی نژاد

معیشت عاشورا (1)

معیشت عاشورا (3)

معیشت عاشورا (4)



نوشته شده در دوشنبه 90/9/7ساعت 5:32 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

از امروز میخوام خلاصه سخنرانی استادم حجه الاسلام سید محمد انجوی نژاد رو بزارم که خیلی قابل استفادست و برای کسایی که بیشتر علاقه مند هستن لینک دانلود صوتی رو هم میگزارم. این سخنرانی مربوط به محرم 85 هستش.

حجه  الاسلام سید محمد انجوی نژاد سخنرانی محرم 1390 با موضوع معیشت عاشورا کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

آیه 72 سوره اسراء:

کسی که در دنیا کور باشد در آخرت هم کور است و در ضلالت بسر میبرد.

به ظاهر دلالت نمیکند برمیگردد به اعمال دنیا و آخرت. عواملی که باعث کوری میشود:

1- گناه باعث کوری در دنیا و آخرت میشود.

2- فقر مادی باعث میشود از معنویات کم شود.

3- کسالت روحی و جسمی باعث کوری میشود و ارتباط را با خدا دچار مشکل میکند.

4- بی انصافی، هرچیزی را دیدی اول وزن کن بعد قضاوت!

5- طمع و آز، دام خیلی عجیبی است.

6- محبت افراطی به هر چیزی غیر از خدا، باعث کوری میشود.

7- نفرت افراطی

8- خودخواهی، اول خودش را ببیند بعد دیگران را.

لینک مرتبط:  » سخنرانی | معیشت عاشورا «1» | حجةالاسلام انجوی نژاد

معیشت عاشورا (2)

معیشت عاشورا (3)

معیشت عاشورا (4)

متن کاملتر سخنرانی معیشت عاشورا - قسمت اول



نوشته شده در دوشنبه 90/9/7ساعت 1:22 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

بار بگشایید اینجا کربلاست / آب و خاکش با دل و جان آشناست

حتی خیال بی تو شدن میکشد مرا        کارم به روزگار جدایی نمی رسد



نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 2:0 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

سلام و یه دنیا تشکر!

ممنونم از تمام دوستانی که تولدم رو تبریک گفتن و شرمنده که من اون روز دسترسی به نت نداشتم که بتونم به موقع جواب کامنت ها رو بدم.

بازم سپاسگزارم از همگی.

آبان زیبای من تمام شد...

http://www.up.vatandownload.com/images/6v98bw6a810t8ojms0nt.jpg

داره محرم میاد...

محرم رو خیلی دوس دارم...

نمیدونم بده  یا نه، اینکه خوشحالم داره میاد... دلم براش تنگ شده بود... خیلی... امیدوارم وقت داشته باشم در و دیوار وبم رو سیاه پوش کنم...



نوشته شده در سه شنبه 90/9/1ساعت 1:44 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

فکر و دغدغه مرد فقیر تصدف خودکشی شعری از    جابر نوری سمسکندی  مرد می خواست کمی هم شده جولان بدهد          قسط هایی که ندادست در آبان بدهد  زندگی داشت سرش زلزله بم میشد                   مرد میخواست به دیوار تنش جان بدهد  صبح در آینه خندید ولی لازم بود                    که سری هم به سر بی سرو سامان بدهد  60 میلیون دیه در ماه محرم خوب است                        میتواند به زن و بچه من نان بدهد  صبح یک مرد به ماشین کسی کار نداشت                 بوق میرفت به یک حادثه پایان بدهد

مرد می خواست کمی هم شده جولان بدهد          قسط هایی که ندادست در آبان بدهد

زندگی داشت سرش زلزله بم میشد                   مرد میخواست به دیوار تنش جان بدهد

صبح در آینه خندید ولی لازم بود                    که سری هم به سر بی سرو سامان بدهد

60 میلیون دیه در ماه محرم خوب است                        میتواند به زن و بچه من نان بدهد

صبح یک مرد به ماشین کسی کار نداشت                 بوق میرفت به یک حادثه پایان بدهد

مرد فقیر خودکشی تصادف شعری از    جابر نوری سمسکندی  مرد می خواست کمی هم شده جولان بدهد          قسط هایی که ندادست در آبان بدهد  زندگی داشت سرش زلزله بم میشد                   مرد میخواست به دیوار تنش جان بدهد  صبح در آینه خندید ولی لازم بود                    که سری هم به سر بی سرو سامان بدهد  60 میلیون دیه در ماه محرم خوب است                        میتواند به زن و بچه من نان بدهد  صبح یک مرد به ماشین کسی کار نداشت                 بوق میرفت به یک حادثه پایان بدهد



نوشته شده در پنج شنبه 90/8/26ساعت 5:31 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

یک نخ از جامه احرام تو ما را کافیست                 رشته ی مهری از آن عالم بالا کافیست

گر تو راضی شوی از من همه روزم عرفه ست    نامه ام گر شود از سوی تو امضا کافیست

از خاک میروم که از آئینه ها شوم      هان میروم از این من خاکی رها شوم  من زاده زمینم و تا عرش میروم              هان میروم مسافر ام القری شوم  هان میروم هر آینه در سرزمین نور     با جلوه های روشن عشق آشنا شوم  این چند روز فرصت خوبیست تا که من      از چند سال بندگی تن جدا شوم  تا نقطه عروج دل خویش پر کشم       از خود جدا شوم همه محو خدا شوم  با جامه ای سپیدتر از بخت آفتاب      از تیرگی، از این همه ظلمت رها شوم  لب را بذکر قدسی لبیک وا کنم           با اهل آسمان و زمین همصدا شوم  در لحظه طواف بگردم به گرد یار      سرگشته چون تمامی پروانه ها شوم  در جستجوی زمزم جوشان عاشقی      از مروه تا صفا بروم، با صفا شوم  حرف تمام شعر همین بود، اینکه من      در خود فرو بریزم و از نو بنا شوم  سید محمد جواد شرافت

آخرین اس ام اس مامانم این شعر زیر بود، قبل از رفتن به سرزمین عرفات... خیلی دوسش داشتم... خیلی قشنگه... حتما بخونینش...

از خاک میروم که از آئینه ها شوم      هان میروم از این من خاکی رها شوم

من زاده زمینم و تا عرش میروم              هان میروم مسافر ام القری شوم

هان میروم هر آینه در سرزمین نور     با جلوه های روشن عشق آشنا شوم

این چند روز فرصت خوبیست تا که من      از چند سال بندگی تن جدا شوم

تا نقطه عروج دل خویش پر کشم       از خود جدا شوم همه محو خدا شوم

با جامه ای سپیدتر از بخت آفتاب      از تیرگی، از این همه ظلمت رها شوم

لب را بذکر قدسی لبیک وا کنم            با اهل آسمان و زمین همصدا شوم

در لحظه طواف بگردم به گرد یار        سرگشته چون تمامی پروانه ها شوم

در جستجوی زمزم جوشان عاشقی        از مروه تا صفا بروم، با صفا شوم

حرف تمام شعر همین بود، اینکه من         در خود فرو بریزم و از نو بنا شوم

سید محمد جواد شرافت

مامان و بابای عزیزم، ایشاله حجتون قبول باشه... حاجت روا...

لینک مرتبط:

جایی که دیدنش آرزوی هر مسلمانی هست

اللهم عجل لولیک الفرج

به خدا عاشقم؛ دلی دارم / دلِِِِ پابندِ مشکلی دارم ...


http://heyatemaktabolbagher.epage.ir/images/heyatemaktabolbagher/gallery/df57a1ca5de6ecd166fb30d80b939277/FullPic/2009-05-09_09.37.20_3287404756_16b068c528.jpg

عرفه تون الهی

التماس دعا



نوشته شده در یکشنبه 90/8/15ساعت 2:3 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

*یادداشت برگزیده در پارسی نامه

__ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است

__ : فاعل و فعل جمله چه درهم و برهم است

دختر صفت که جمع ندارد، ضمیر کو؟

این نمره مال این همه جملات مبهم است

"زن شرم خویش خورد" که معنی نمی دهد

در تو چقدر پایه ی دستور محکم است!

"کار و تلاش" مطلب بسیار ساده ای است

موضوع را چه دخل بهشت و جهنم است

اینجا نوشته ای که "سحر کار میفروخت

از کار کردنش دل ما غرق ماتم است"

"وقتی گرسنه است لبش سرخ میشود

یک کاروبار خوب برایش فراهم است"

کاروتلاش عار ندارد، چه شب! چه روز

این حرف های بی سروته! مال آدم است؟

دختر نشست و گفت که من راست گفته ام

__ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است!

پروانه نجاتی

__ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است  __ : فاعل و فعل جمله چه درهم و برهم است  دختر صفت که جمع ندارد، ضمیر کو؟  این نمره مال این همه جملات مبهم است  "زن شرم خویش خورد" که معنی نمی دهد  در تو چقدر پایه ی دستور محکم است!  "کار و تلاش" مطلب بسیار ساده ای است  موضوع را چه دخل بهشت و جهنم است  اینجا نوشته ای که "سحر کار میفروخت  از کار کردنش دل ما غرق ماتم است"  "وقتی گرسنه است لبش سرخ میشود  یک کاروبار خوب برایش فراهم است"  کاروتلاش عار ندارد، چه شب! چه روز  این حرف های بی سروته! مال آدم است؟  دختر نشست و گفت که من راست گفته ام  __ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است!  پروانه نجاتی



نوشته شده در یکشنبه 90/8/15ساعت 11:53 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

 واااااااااااااااااای که دل کندن از حرم خانوم چقدر سخت بود...... هنوز هیچی نشده، دلم هوای شما رو کرده بانو..... قم حرم حضرت معصومه سلام اللهqom2

تقدیم به بانوی  شهر آینه ها حضرت معصومه(س) که مدتیست دلتنگ حریمش هستم...

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد           لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی         تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا          بی اختیار سمت حرم میکشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو                احساس وصل میکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست میدهد           در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع               روشن کنند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر              از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست     خونین تر است ماه محرم کنار تو

haram6.jpg

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم      داریم افتخار که همشهری ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می شویم         وقتی که با ملائکه همگام می شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات               مردان شهر نوکر و زنها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست     تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست                      این صحنه در برابر ایینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است       یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم                 جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است      چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف های خود اصرار میکنم                          در مثنوی و در غزل اقرار میکنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم               عمریست محو او به تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست            ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است        باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا          ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان          از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

.

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم         روزی که زیر پای شما خاک می شوم...

سیدحمیدرضا برقعی

چقدر دلم برای حرم تنگ شده... بانو!

پرونده:حضرت معصومه قم. واااااااااااااااااای که دل کندن از حرم خانوم چقدر سخت بود...... هنوز هیچی نشده، دلم هوای شما رو کرده بانو..... JPG

در ادامه، این شعر رو هم تقدیم به آستان رفیعش می کنم:

خاتون شهر آینه هایی بزرگوار                    زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار

چشم ملک ندیده دمی سایه ی تو را              ناموس بارگاه خدایی بزرگوار

این قوم را به راه حقیقت کشانده ای          موسای بی عباوعصایی بزرگوار

بر شانه های باد،جحاز تو حمل شد              فرمانروای ملک صبایی بزرگوار

گم کرده ایم کعبه ی حاجات و آمدیم           نزد شما که قبله نمایی بزرگوار

من گریه می کنم که نگاهی کنی مرا     آری همیشه عقده گشایی بزرگوار

باران رحمت ازلی سهم مان شده        بی شک دلیل فیض شمایی بزرگوار

بانوی مهربان کدامین قبیله ای ؟            امشب بگو که اهل کجایی بزرگوار

خلقت شبیه پیر کریم عشیره است         الحق ز نسل شیر خدایی بزرگوار

فهمیدم از شلوغی صحن و سرای تان              هر لحظه مامن فقرایی بزرگوار

فرقی نمی کند چقدر نذر می کنند!؟               باب المراد شاه و گدایی بزرگوار

اینجا مریض ها همگی خضر می شوند      سرچشمه ی حیات و بقایی بزرگوار

از لحن گریه کردن زوار واضح است                    در قم،بقیع اهل بکایی بزرگوار

یادت نمی رود چه قراری گذاشتیم؟     محشر دم بهشت بیایی بزرگوار

وحید قاسمی



نوشته شده در سه شنبه 90/8/10ساعت 1:5 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

امشب مامان و بابا کنار بقیع دعای کمیلشونو میخونن...

چقدر هوائیم.. چقدر دل تنگم..

ای مدینه!... ای مدینه صدایم کن امشب!

امشب مامان و بابا کنار بقیع دعای کمیلشونو میخونن...  چقدر هوائیم.. چقدر دل تنگم..  ای مدینه!... ای مدینه صدایم کن امشب! ای مدینه! صدایم کن امشب.......................پر زشور و نوایم کن امشب  ای مدینه! دلم تنگِ تنگ است............ای مدینه! چه جایِ ِ درنگ است؟  من گلی در تو دارم مدینه!............................روز و شب بیقرارم مدینه!  سینه ام از غمش چاک چاک است...........ای مدینه! گلم زیرِ خاک است  تا بیاید امانت نگهدار........................................ای مدینه خدایت نگهدار.  متن کامل شعر "غریب مدینه" رو اینجا بخوانید!

ای مدینه! صدایم کن امشب.......................پر زشور و نوایم کن امشب

ای مدینه! دلم تنگِ تنگ است............ای مدینه! چه جایِ ِ درنگ است؟

من گلی در تو دارم مدینه!............................روز و شب بیقرارم مدینه!

سینه ام از غمش چاک چاک است...........ای مدینه! گلم زیرِ خاک است

تا بیاید امانت نگهدار........................................ای مدینه خدایت نگهدار.

متن کامل شعر "غریب مدینه" رو اینجا بخوانید!

.

.

.

دلم آسمان میخواهد...



نوشته شده در پنج شنبه 90/8/5ساعت 6:14 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
001
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015

آخرین مطالب

پرنسس کوچولوی صورتی من
مینویسم برای قاصدکم...
چ حس خوبیه... حس مادر شدن...
...... 92.8.29 ......
یه خورجین حرف دل! + سینماگراف های زیبا
کافی است انار دلت ترک بخورد ...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : TopBloger.com