محمدرضا ترکی سلام! میخوام امروز شما رو با یک کتاب آشنا کنم که برای خودم جالب بود!!! بخشی از متن کتاب: اگر اسلام واقعی را میشناختید، بیدرنگ به آن رو میآوردید، با این همه، اسلام واقعی فقط نمونهای آرمانی در ذهن ماست! روابط زناشویی حفاظت میشود، خیابانها امن میشود، کودکانتان در معرض مواد مخدر و روابط جنسی قرار ندارند. آنها به آموزش ارزشها و مهارتهای عملی دست خواهند یافت. درآمد شوهرتان برای حمایت از خانواده کافی خواهد بود، و شما آزادید که کار کنید یا فرزندان بیشتری داشته باشید، درس بخوانید یا در جنبههای دیگر رشد کنید… داستان از این قرار است که «جودی» دختری مسیحی که با شرایط فرهنگی و سیاسی آمریکا عجین است و در دانشگاه با پسری به نام «رضا» که مسلمان است و ایرانی آشنا میشود و با وجود تمام مخالفتها با او ازدواج میکند. ولی مگر قضیه به این جاها ختم میشود!؟ تغییر رفتار و پوشش و معاشرت «جودی»، عاقبت به مسلمان شدن وی ختم میشود و همین، تازه اول جنجالهای خانوادگی دختر و مادر است. «کارول» مادر جودی که خودش فوقلیسانس مشاوره و راهنمایی دارد، در حل این مسئله احساس درماندگی میکند. پس از چندسالی آشفتگی و ناراحتیهای روحی و روانی، تصمیم میگیرد که بهجای برخورد احساسی، یک تحقیق و مطالعه میدانی درباره «دختران»ی که «راهی دیگر» برگزیدهاند، انجام دهد. سپس «کارول» تو را به دنیای پرفراز و نشیب اما مستند بانوان نومسلمانی میبرد که خواستهاند برای یافتن و پیمودن حق، علیه جریان اصلی جامعهشان قدم بردارند و بدون ترس از طردشدن، همه عواقب این «راه دیگر» را بهجان خریدهاند. «کارول» در این کتاب که حاصل مصاحبههای مکتوب وی با 53تن از این زنان است، به دلایل فلسفی و استدلالهای عقلی و مباحث کلامی در اثبات عقاید مسلمانان کاری ندارد، بلکه تنها خواسته آینهگونه، زیبایی «عمل صالح» برخاسته از «ایمان» را در زندگی این نومسلمانان آمریکایی بشناسد و بشناساند. حالا کتاب را که ورق میزنی، تلنگر میخوری که شاید اسلام، فقط همین اسلامی که من و تو فهمیدهایم نباشد و مسلمانی، قدری غیر از مسلمانی ما داشته باشد! کتاب «دختران راهی دیگر» نگاه ما را به حقایقی از اسلام منعطف میکند که چه بسا عمری با آنها زیستهایم و بهآنها عادت کردهایم، اما به آنها توجهی نداشتهایم. و چه زیبا که این «ذکر دلبرانه» در «حدیث دیگران» آمده است. مؤمنان! ایمان بیاورید. روایتی از اسلام آوردن دختران آمریکایی مهمان منی که مثل من تنهایی هم صحبت تنهایی آدم هایی
من گفتم : " من نمی توانم خود را ببخشم " ، خداوند پاسخ داد : " من تو را بخشیده ام " با تو ام... ای لنگر تسکین! ای تکان های دل! ای آرامش ساحل! با تو ام... ای نور! ای منشور! ای تمام طیف های آفتابی! ای کبود ارغوانی! ای بنفشابی! با توام ای شور? ای دلشوره شیرین! با توام... ای شادی غمگین! با تو ام... ای غم! غم مبهم! ای نمی دانم! هرچه هستی باش! اما کاش . . . نه? جز اینم آرزویی نیست: هرچه هستی باش! اما باش! "قیصر امین پور" همیشه بازترین افق ها سهم ، پرندگان است ............ پس پرواز بیاموز خدایا ببخش اگر همیشه روی بوم زندگی با رنگهای سیاه و خاکستری نقاشی کشیده ام. اگر در آفتابی ترین روزهای عمرم خورشید را نادیده گرفتم و روی تمام خاطرات قشنگم خط قرمز کشیدم. اگر با دیدن ستاره باران آسمان عاشق نشدم و سبد سبد ستاره نچیدم. اگر لابه لای صفحه های زمستانی تقویم زندگی ام گم شدم و به بهار نرسیدم . اگر در گذر از پیچ و خم های زندگی همیشه به بن بست رسیده ام و فراموش کرده ام راه آسمان همیشه باز است. باید دل به دریا بزنم... کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. تفاوتش فقط همین قدر است که ممکن است حسین در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا…! «شهید آوینی» دلم تنگ شهیدان است امشب... این ور جوب من، اون ور ِ جوب، باید می پریدی ... نپریدی ... ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوار ترین کار جهان این است که کسی باشی که دیگران میخواهند! هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد!!
برای پخته شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره در نروید! تمام حجم قفس را شناختیم بس است بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم اگرچه نیت خوبی است زیستن اما بیا که دست به تصمیم بهتری بزنیم...
بـا د بـا خـو د مـی بـر د مـا ر ا ، نـا گـهـا ن مـا ر ا بـه خـو د مـی آ و ر د بـا ر ا ن. . .
بشکن دل خسته را ولی آهسته ای غم ! به کسی نگفته ام اینجایی
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |