010 - یک نفس عمیــــــــــق EmamHadi
سفارش تبلیغ
صبا ویژن































یک نفس عمیــــــــــق

 

گفت : در می زنند مهمان است     گفت: آیا صدای سلمان است؟

این صدا، نه صدای طوفان است      مزن این خانهء مسلمان است

مادرم رفت پشت در، اما

شمع متحرک انیمیشن کارتونی قرمز شعله

گفت:آرام ما خدا داریم                         ما کجا کار با شما داریم

و اگر روضه ای به پا داریم                         پدرم رفته ما عزاداریم

پشت در سوخت بال و پر، اما

شمع متحرک انیمیشن کارتونی قرمز شعله

آسمان را به ریسمان بردند            آسمان را کشان کشان بردند

پیش چشمان دیگران بردند                  مادرم داد زد بمان! بردند

بازوی مادرم سپر،اما

شمع متحرک انیمیشن کارتونی سیاه مشکی شعله 

بین آن کوچه چند بار افتاد                اشک از چشم روزگار افتاد

پدرم در دلش شرار افتاد                 تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-

گفت: یک روز یک نفر اما...



نوشته شده در شنبه 90/2/17ساعت 12:59 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

Although not a full break and Perry

هر چند پر شکسته شدی و نمی پری             اما هنوز مثل همیشه کبوتری

شکر خدا که پا شدی و راه می روی               انگار خانمم کمی امروز بهتری

حتی برای دلخوشی ما ... چه خوب شد     مشغول کار خانه شدی روز آخری

شانه زدی به موی پریشان دخترم         می خواستی نشان بدهی باز مادری

با این قنوت نا متعادل چه می کنی؟   داری دعا به خانه ی همسایه می بری؟

هر چند خنده می کنی از دیدنم ولی               با طرز راه رفتن خود گریه آوری

بانو تو را قسم به دلم احتیاط کن       وقتی که دست جانب دستاس می بری

کم کم بساط زندگیم جمع می شود          آخر نگاه می کنی ام جور دیگری...

علی اکبر لطیفیان

ادامه مطلب...


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت 9:15 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

حالم خوب نیست . یادآوری خاطرات ، دل شکسته مو شکسته تر می کنه...

سکوت ...

حالم خوب نیست . یادآوری خاطرات ، دل شکسته مو شکسته تر می کنه...

گر سر برود، ز سر هوایت نرود              تاثیر طلسم چشم هایت نرود

فرشی زدل شکسته انداخته ام         آهسته بیا شیشه به پایت نرود

جان رفته ولی زخم جفایت نرود            تاثیر طلسم چشم هایت نرود  فرشی زدل شکسته انداخته ام         آهسته بیا شیشه به پایت نرود



نوشته شده در چهارشنبه 90/2/14ساعت 1:7 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

(اسپیکرتونو روشن کنید... صدای آیات در فضای وب موج میزنه...)

برای خواهرم آیات...  تردید حرام است، خودت می گفتی!// آیات القرمزی / بحرین / شهادت / شیعه "Hamad bin Isa Al Khalifa" slap as many "revelations Alqrmzy" fire and gave him about swearing. Then this young girl transported to another part of the House and six security force he had raped. Ms. "revelations Alqrmzy" 20-year-old poet detained Bahraini أعطى "حمد بن عیسى آل خلیفة" صفعة على العدید من "آیات Alqrmzy" النار ومنه عن أداء الیمین الدستوریة. ثم هذه الفتاة نقلها إلى جزء آخر من مجلس النواب وستة قوة أمنیة انه اغتصاب واعتقلت السیدة "الکشف Alqrmzy" الشاعر 20 عاما) البحرینیة "Hamad bin Isa Al Khalifa" Schlag so viele "Offenbarungen Alqrmzy" Feuer und gab ihm zu fluchen. Dann ist dieses junge Mädchen an einen anderen Teil des Hauses und sechs Sicherheitskräfte hatte er vergewaltigt. Ms. "Enthüllungen Alqrmzy"20-jährige Dichter festgehalten Bahrain «Hamad bin Isa Al Khalifa" claque autant de «révélations Alqrmzy" et lui a donné le feu sur les jurons. Ensuite, cette jeune fille transportée dans une autre partie de la Chambre et six des forces de sécurité qu //حمامة السلام لافتات Alqrmzy شاعر البحرین شهید الحریة زوجة مضطهدة الناس مقاومة أجنحة الدمویة الجرحى Signs Alqrmzy poet Shahid Bahrain peace dove girl liberty oppressed people resist the bloody wounded wings آیات القرمزی شاعر شهید بحرین دختر مظلوم مقاومت مردم کبوتر صلح آزادی زخمی خونین پر و بال کبوتر صلح سفید آزادی آشتر کفتر   تقدیر به کام است خودت ، می گفتی! برخیز و قصیده ای بخوان، خواهرجان!      هنگامِ قیام است ، خودت می گفتی!   خورشیدِ شکفته در دلِ شب... آیات               از سوره یِ ایثار، لبالب ... آیات از هیچ مصیبتی نخواهد ترسید                    شاگردِ کلاسِ درسِ زینب ، آیات   او رازِ بلیغی از عنایاتِ خداست                      در دفترِ شعر او روایاتِ خداست با وعده یِ فتحِ عاشقان آمده بود          این مصحف زخم خورده، آیاتِ خداست   ای کاش که تا ازل ، زمان برگردد                       تا لاله به دامانِ جنان برگردد از آتشِ عصیانِ زمین ، می ترسم                      آیات ِ خدا به آسمان برگردد   ای شاعر زخم های ممتد... آیات    وی از همه شاعران سرآمد... آیات ایام عزای فاطمه نزدیک است      پهلوی تو هم شکسته شاید... آیات!  میلاد عرفان پور  رباعی وبلاگ شخصی با موضوع عنوان برای خواهرم آیات

تردید حرام است، خودت می گفتی!     تقدیر به کام است خودت ، می گفتی!
برخیز و قصیده ای بخوان، خواهرجان!      هنگامِ قیام است ، خودت می گفتی!


خورشیدِ شکفته در دلِ شب... آیات               از سوره یِ ایثار، لبالب ... آیات
از هیچ مصیبتی نخواهد ترسید                    شاگردِ کلاسِ درسِ زینب ، آیات


او رازِ بلیغی از عنایاتِ خداست                      در دفترِ شعر او روایاتِ خداست
با وعده یِ فتحِ عاشقان آمده بود          این مصحف زخم خورده، آیاتِ خداست


ای کاش که تا ازل ، زمان برگردد                       تا لاله به دامانِ جنان برگردد
از آتشِ عصیانِ زمین ، می ترسم                      آیات ِ خدا به آسمان برگردد


ای شاعر زخم های ممتد... آیات    وی از همه شاعران سرآمد... آیات
ایام عزای فاطمه نزدیک است      پهلوی تو هم شکسته شاید... آیات!

میلاد عرفان پور

آیات القرمزی / بحرین / شهادت / شیعه "Hamad bin Isa Al Khalifa" slap as many "revelations Alqrmzy" fire and gave him about swearing. Then this young girl transported to another part of the House and six security force he had raped. Ms. "revelations Alqrmzy" 20-year-old poet detained Bahraini أعطى "حمد بن عیسى آل خلیفة" صفعة على العدید من "آیات Alqrmzy" النار ومنه عن أداء الیمین الدستوریة. ثم هذه الفتاة نقلها إلى جزء آخر من مجلس النواب وستة قوة أمنیة انه اغتصاب واعتقلت السیدة "الکشف Alqrmzy" الشاعر 20 عاما) البحرینیة "Hamad bin Isa Al Khalifa" Schlag so viele "Offenbarungen Alqrmzy" Feuer und gab ihm zu fluchen. Dann ist dieses junge Mädchen an einen anderen Teil des Hauses und sechs Sicherheitskräfte hatte er vergewaltigt. Ms. "Enthüllungen Alqrmzy"20-jährige Dichter festgehalten Bahrain «Hamad bin Isa Al Khalifa" claque autant de «révélations Alqrmzy" et lui a donné le feu sur les jurons. Ensuite, cette jeune fille transportée dans une autre partie de la Chambre et six des forces de sécurité qu

آیات خواهرم!

چگونه بنویسم از تو ؟ از تویی که مظلومیتت چند روزیست بر سرم آوار شده...

از زمانی که خبر جانسوز ، درد آلود و زجر آور جسارت به تو منتشر شد...

از فکر تو خوابم نمی برد...

بالشم از اشک گرمی که برایت ریختم هنوز خیس است...

دیگر با کسی کاری ندارم...

شاید دیگران بخواهند به داستان تو مثل صفحه حوادث روزنامه نگاه کنند...

شاید این خبر ها برای ما عادی شده است...

شاید دلمان می خواهد رمانتیک تر از همیشه همه چیز را گل و بلبل ببینیم...

اما تو هیچوقت برای من عادی نمی شوی...

و وای بر ما اگر سر آسوده زمین بگذاریم در حالی که ندای مظلومان بر آسمان بلند است.

آیات القرمزی / بحرین / شهادت / شیعه//آیات القرمزی / بحرین / شهادت / شیعه "Hamad bin Isa Al Khalifa" slap as many "revelations Alqrmzy" fire and gave him about swearing. Then this young girl transported to another part of the House and six security force he had raped. Ms. "revelations Alqrmzy" 20-year-old poet detained Bahraini أعطى "حمد بن عیسى آل خلیفة" صفعة على العدید من "آیات Alqrmzy" النار ومنه عن أداء الیمین الدستوریة. ثم هذه الفتاة نقلها إلى جزء آخر من مجلس النواب وستة قوة أمنیة انه اغتصاب واعتقلت السیدة "الکشف Alqrmzy" الشاعر 20 عاما) البحرینیة "Hamad bin Isa Al Khalifa" Schlag so viele "Offenbarungen Alqrmzy" Feuer und gab ihm zu fluchen. Dann ist dieses junge Mädchen an einen anderen Teil des Hauses und sechs Sicherheitskräfte hatte er vergewaltigt. Ms. "Enthüllungen Alqrmzy"20-jährige Dichter festgehalten Bahrain «Hamad bin Isa Al Khalifa" claque autant de «révélations Alqrmzy" et lui a donné le feu sur les jurons. Ensuite, cette jeune fille transportée dans une autre partie de la Chambre et six des forces de sécurité qu

خواهرم ! آیات...

بقیه ی حرف هایم را برایت خواهم گریست...    

ادامه مطلب...


نوشته شده در یکشنبه 90/2/11ساعت 12:8 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

سلامSun

فکر میکنید چیه که فراموش شده؟؟ 

ادامه مطلب...


نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 8:31 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

شاد کردن هنر است. شادی,کودک, نی ,فلوت, فلج, معلول, خنده ,هنر ,چرخ ,صندلی ,ترحم



نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 6:27 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )


"قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ"

خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

شروع کن، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من . . .



نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 12:47 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

*یادداشت برگزیده در پارسی نامه

گفتند : کلاغ ؟ شادمان گفتم : پــــــــر!  گفتند : کبوتر آسمان ؟ گفتم : پــــــــر!                      گفتند : خودت ؟...به اوج اندیشیدم                  در حسرت رنگ آسمان گفتم : پــــــــر!   گفتند : مگر پرنده ای؟ خندیدم  گفتند : تو باختی! و من رنجیدم                       در بازی کودکان فریبم دادند                 احساس بزرگ پر زدن را چیدند!  آنروز به خاک آشنایم کردند،    از نغمه پرواز جدایم کردند،                       آن باور آسمانی از یادم رفت!                  در پهنه ی این زمین رهایم کردند  حالا همه عزم پر گرفتن دارند!    دستان مرا دوباره می آزارند!                       همراه نگاه مات و بی باور من                   از روی زمین به آسمان می بارند  گفتند : پرنده ای! گریه ام را دیدند      دیوانه ی خاک بودم و فهمیدند                      گفتم : که نمی پرم، نگاهم کردند                            بر بازی اشتباه من خندیدند!

گفتند : کلاغ ؟ شادمان گفتم : پــــــــر!

گفتند : کبوتر آسمان ؟ گفتم : پــــــــر!

                    گفتند : خودت ؟...به اوج اندیشیدم

                در حسرت رنگ آسمان گفتم : پــــــــر!

 گفتند : مگر پرنده ای؟ خندیدم

گفتند : تو باختی! و من رنجیدم

                     در بازی کودکان فریبم دادند

               احساس بزرگ پر زدن را چیدند!

آنروز به خاک آشنایم کردند،

  از نغمه پرواز جدایم کردند،

                     آن باور آسمانی از یادم رفت!

                در پهنه ی این زمین رهایم کردند

حالا همه عزم پر گرفتن دارند!

  دستان مرا دوباره می آزارند!

                     همراه نگاه مات و بی باور من

                 از روی زمین به آسمان می بارند

گفتند : پرنده ای! گریه ام را دیدند

    دیوانه ی خاک بودم و فهمیدند

                    گفتم : که نمی پرم، نگاهم کردند

                          بر بازی اشتباه من خندیدند!



نوشته شده در جمعه 90/2/2ساعت 10:47 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

         تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com     خدای عزیز! فکر نمیکنم هیچ کس میتوانست خدایی بهتر از تو باشد.      تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com
      میخوام اینو بدونی که این حرفو بخاطر اینکه الان تو خدایی، نمیزنم.
 
خدای عزیز!فکر نمیکنم هیچ کس میتوانست خدایی بهتر از تو باشد. میخوام اینو بدونی که این حرفو بخاطر اینکه الان تو خدایی، نمیزنم.چارلز. نامه یک کودک دبستانی به خدا .
 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/31ساعت 12:42 صبح توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

<      1   2      
001
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015

آخرین مطالب

پرنسس کوچولوی صورتی من
مینویسم برای قاصدکم...
چ حس خوبیه... حس مادر شدن...
...... 92.8.29 ......
یه خورجین حرف دل! + سینماگراف های زیبا
کافی است انار دلت ترک بخورد ...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : TopBloger.com