امشب مامان و بابا کنار بقیع دعای کمیلشونو میخونن... چقدر هوائیم.. چقدر دل تنگم.. ای مدینه!... ای مدینه صدایم کن امشب! ای مدینه! صدایم کن امشب.......................پر زشور و نوایم کن امشب ای مدینه! دلم تنگِ تنگ است............ای مدینه! چه جایِ ِ درنگ است؟ من گلی در تو دارم مدینه!............................روز و شب بیقرارم مدینه! سینه ام از غمش چاک چاک است...........ای مدینه! گلم زیرِ خاک است تا بیاید امانت نگهدار........................................ای مدینه خدایت نگهدار. متن کامل شعر "غریب مدینه" رو اینجا بخوانید! . . . دلم آسمان میخواهد...
ظهر هنگام که دل ضعفه میان دلمان.. بس قدم رو میرفت؛ سفره را آوردیم کاسه را آوردیم. و کنار سفره غصه را آوردیم.. لقمه ها را پی هم می خوردیم.. غصه را هم (که دگر غصه تکراری بود) همچنان می خوردیم.. مادرم گفت دگر غصه بس است. پدرم گفت خدا نزدیک است. ولی این دل میگفت: روز هم باشد اگر پر غصه همچو شب تاریک است. ما غذا را خوردیم. و غذا پایان یافت. غصه اما چون قبل همچنان جریان یافت.. قصه غصه ما قصه ی فاصله هاست........ قصه دوری هاست.. ماجرای پل هاست که همه هست خراب، ماجرای دیوار که بسی هست بلند. ماجرای حرفیست کز زبان می آید، و به گوشی نرسد. ماجرای عشقی ست که میان می آید و به جایی نرسد.. قصه غصه ما بی پایان و خطوط صفحه رو به پایان و کم است. و امیدم به خداست، تا که روزی امید، ناجی و دادرس قصه ی پر غصه شود... (حسین سامانی پور)
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت مانند مرده ای متحرک شدم، بیا بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت مولا شمار درد دلم بی نهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت حالا برای لحظه ای آرام می شوم ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت سید حمیدرضا برقعی
عید همگی مبارک!
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |