خلاف شرع نبود آری، ولی خلاف مروّت بود خلاف جوهره ی مردی، خلاف ذوق محبت بود غرور حنجره اش را بغض شکست با قطراتی داغ برای یک زن عاشق، این، چه غیر طعم خیانت بود؟ نفس کشید عمیق و تلخ...نه...یک تنفس مصنوعی به روی گونه ی کم رنگش، چقدر ردّ رطوبت بود و فکر کرد به لحظاتی که مثل بید دلش لرزید همینکه در گذر مردش برای حادثه فرصت بود نشسته بود و حرز اشک گرفته بود سر راهش بدون آنکه بداند مرد.. به شام شوم که دعوت بود؟ و صفرنُهصدوهفده...، خُب گرسنه نیستی؟ اما مرد به سفره هوسی پنهان نشسته.. گرم صحبت بود زن اینک از ته این جاده... نگاه خسته نمیگیرد پر از حرارت یک تصمیم... که در مسیر مصیبت بود! *یادداشت برگزیده در پارسی نامه __ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است __ : فاعل و فعل جمله چه درهم و برهم است دختر صفت که جمع ندارد، ضمیر کو؟ این نمره مال این همه جملات مبهم است "زن شرم خویش خورد" که معنی نمی دهد در تو چقدر پایه ی دستور محکم است! "کار و تلاش" مطلب بسیار ساده ای است موضوع را چه دخل بهشت و جهنم است اینجا نوشته ای که "سحر کار میفروخت از کار کردنش دل ما غرق ماتم است" "وقتی گرسنه است لبش سرخ میشود یک کاروبار خوب برایش فراهم است" کاروتلاش عار ندارد، چه شب! چه روز این حرف های بی سروته! مال آدم است؟ دختر نشست و گفت که من راست گفته ام __ : خانوم اجازه نمره انشای من کم است! شهر شیراز از سپیده دم تاریخ، وارث و نگه دارنده فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین به شمار می آمده است. وجود یادمانهای فرهنگی، تاریخی و آرامگاه بزرگان نامی ایران گواه آن است که فارس در گسترهی ادب، فرهنگ و عرفان زادگاه و جایگاه بسیاری از بزرگان، علما، شاعران، فضلا، هنرمندان و ستارگان فروزانی بوده است. طراحی و جایگزینی تندیسها در زیرزمین خانهی زینت الملک بر اساس دورههای مختلف تاریخی از پیش از اسلام آغاز و با دوره های انقلاب اسلامی پایان می یابد.
از نمونه های این تندیس ها نیز می توان به تندیس شاپور ساسانی، سیبویه، سعدی، شهید آیت الله دستغیب، شهید مجید سپاسی، شهید خلبان عباس دوران، کریم خان زند، لطفعلی خان زند ، آقا محمد خان قاجار اشاره کرد. / شما را دعوت به این نمایشگاه زیبا میکنم.
لینک مرتبط: اردیبهشت شیراز (اسپیکرتونو روشن کنید... صدای آیات در فضای وب موج میزنه...) برای خواهرم آیات... آیات خواهرم! چگونه بنویسم از تو ؟ از تویی که مظلومیتت چند روزیست بر سرم آوار شده... از زمانی که خبر جانسوز ، درد آلود و زجر آور جسارت به تو منتشر شد... از فکر تو خوابم نمی برد... بالشم از اشک گرمی که برایت ریختم هنوز خیس است... دیگر با کسی کاری ندارم... شاید دیگران بخواهند به داستان تو مثل صفحه حوادث روزنامه نگاه کنند... شاید این خبر ها برای ما عادی شده است... شاید دلمان می خواهد رمانتیک تر از همیشه همه چیز را گل و بلبل ببینیم... اما تو هیچوقت برای من عادی نمی شوی... و وای بر ما اگر سر آسوده زمین بگذاریم در حالی که ندای مظلومان بر آسمان بلند است. خواهرم ! آیات... بقیه ی حرف هایم را برایت خواهم گریست...
تردید حرام است، خودت می گفتی! تقدیر به کام است خودت ، می گفتی!
برخیز و قصیده ای بخوان، خواهرجان! هنگامِ قیام است ، خودت می گفتی!
خورشیدِ شکفته در دلِ شب... آیات از سوره یِ ایثار، لبالب ... آیات
از هیچ مصیبتی نخواهد ترسید شاگردِ کلاسِ درسِ زینب ، آیات
او رازِ بلیغی از عنایاتِ خداست در دفترِ شعر او روایاتِ خداست
با وعده یِ فتحِ عاشقان آمده بود این مصحف زخم خورده، آیاتِ خداست
ای کاش که تا ازل ، زمان برگردد تا لاله به دامانِ جنان برگردد
از آتشِ عصیانِ زمین ، می ترسم آیات ِ خدا به آسمان برگردد
ای شاعر زخم های ممتد... آیات وی از همه شاعران سرآمد... آیات
ایام عزای فاطمه نزدیک است پهلوی تو هم شکسته شاید... آیات!
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |