بار اول بود به کرمان سفر میکردم... یکی از زیباترین جاهایی که دیدم حمام گنجعلی خان بود...
درسته عکاس حرفه ای نیستم ولی عاشق عکسایی که گرفتم هستم ! اگه دوس داشتید بقیه شاهکارها رو در ادامه مطلب ببینید ! مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد. فقط دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی میپرسد: در کیسه ها چه داری؟ او میگوید: شن! مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت میکند، پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد! بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و شک مامور و بقیه ماجرا!... این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و مرد پس از آن دیگر در مرز دیده نمی شود! روزی مامور، مرد را با سگش در ساحل تنها می بیند! پس از سلام و احوال پرسی، به او میگوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم در کار قاچاق بودی، کسی اینجا نیست راست و حقیقت را بگو، چه چیزی از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی با لبخند میگوید: دوچرخه! / حقیقت, داستان و افسانه اینم تصاویری از فروشگاهی روی دیوار!! این ور جوب من، اون ور ِ جوب، باید می پریدی ... نپریدی ... ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوار ترین کار جهان این است که کسی باشی که دیگران میخواهند! هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد!!
برای پخته شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره در نروید! بعضی از بچه ها از اون چیزی که میسازن لذت میبرن... بعضی ها شکستن!!
فروشگاه دوچرخه در برلین آلمان آنهم 120 دوچرخه روی دیوار. فقط کافی است انتخاب کرده و از صاحب مغازه کریستین پتر سون در شمال شرق برلین بخواهید تا آنرا به شما بدهد!
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |