بعد از 8 سال دوباره طلبیده شدم... چندبار تو این مدت قرار بر رفتن شد و... نشد که بریم... آخرین بار سال 82 بود... وقتی برگشتیم... همه ایران پر از نگرانی و ناراحتی بود و ما از همه جا بی خبر بودیم... زلزله بم رو میگم... تلویزیون که تصاویر رو نشون میداد کلی ناراحتم کرد و هی بهم میگفتن این که چیزی نیست از این بدتراش رو چند روز اول نشون داد... دوباره تا میومدم گریه کنم هی میزدن تو ذوق ما که نبودین و چقدر دردناک بود و ما نخواستیم شما رو نگران کنیم و ما هم اونجا بیخبر از همه جا... کربلا... ولی خیلی سفر خوبی بودا... بارسوم میرفتم ولی از اون دوتای قبلی بهتر بود... با کاروان آقای انجوی رفتیم... کربلا کربلا ما داریم / ایشالا / می آییم !!
دل تو دلم نیست.... 15 اردیبهشت... بازم همراه 2000 نفر از بچه های سیدانجوی... اینکه بری یه منطقه مقدس و زیارتی یا نری هیچکدومش بتنهایی نه لیاقته نه بی سعادتی . کلا وظیفه مقدسات برای دنیای ما دو چیزه : یکی آرامش دادن بارواح متلاطم و بحران زده و دنیا خو گرفته ما که این مدل ارامش نه توصیفیه نه تشریحی بلکه صد در صد چشیدنیه و عده ای هیچوقت نخواهند چشید . خب این اولیش دومیش هم زنگار شستن از قلوب سیاه شده و بعد تصمیم های جدید برای تغییرات در نوع زندگی و تصحیح رفتار ها و ارتباطاتت با خدا و خودت و خلق خدا یعنی رفتار هایت بیشتر انسانی و دینی بشود لذا چه خوبست تمرکز ذهنی کنیم برای گرفتن بیشتر سیگنال های ارامشی و برای گرفتن تصمیمات مهم تغییراتی و از همه مهمتر برای دعا کردن برای همممهههههه قسمتی از دستنوشته آقاسید بود در وبلاگ بازمانده تنها
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |