فرشته از شیطان پرسید: قویترین سلاح تو برای فریفتن انسانها چیست؟
در رویای خود شیطان را دیدم. نشسته در کنار راه. بساطی پهن کرده و هر آنچه وسوسه بود بر آن نهاده بود، تا هر کس به فراخور خویش، توشه ای برگیرد. بی صدا در گوشه ای نشسته بود، با دستی زیر چانه اش. بی هیچ تلاشی برای تبلیغ. و مردم آرام می آمدند و متاع خویش بر میگرفتند. پرسیدم: بی هیچ سر و صدایی، چگونه انتظار داری مردم بر بساط تو حاضر شوند؟ گفت: من بر سر راه طبیعت نشسته ام. گذر همه آدمیان از همین مسیر است. فرشتگان باید فریاد سر دهند، چرا که بر بیراهه نشسته اند!
شیطان و فرشته در راه، به مردی شیاد رسیدند. شیطان گفت: چه میکنی ای شیطانک؟ مرد شیاد گفت: من شیطانک نیستم! خود، از تو که شیطان هستی برترم ! فرشته و شیطان نگاهی به هم انداختند ! شیطان گفت: به مبارزه میطلبم تو را، از هم اکنون که خورشید صبحگاهی دمیده است بیرون میشویم و شامگاهان در کنار همین درخت می ایستیم و دستاوردهای خود را در نزد فرشته قرار میدهیم ، همانا که فرشتگان بهترین قضاوت کنندگانند . مرد شیاد این را شنید و به سمت شهر شتافت . شیطان هم به زیر درخت رفت و سر بر زمین نهاد ، فرشته ایستاده بود و دوردستها را تماشا میکرد. شب شد. مرد خسته و درمانده خود را به درخت رساند و گفت: شیطان بیدار شو! من چهارده نفر را فریفتم تا دروغ بگویند، پنج نفر را وادار به تهمت کردم ، در دوازده نفر حس غرور را دمیدم، یکی را به قتل عمد وسوسه کردم ، تو چه کردی ای پرآوازه درون تهی؟ شیطان، همچنانکه دستانش را به زمین تکیه داده بود نیم خیز شد. جامه سیاه رنگ خود را تکاند و آهسته گفت: کار من امروز وسوسه کردن تو بود و اکنون فهمیدم که بیش از حد انتظار موفق شده ام .
شیطان گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».
شیطان پرسید: قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسانها چیست؟
فرشته گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015
Design By :
TopBloger.com |