• وبلاگ : يک نفس عميــــــــــق
  • يادداشت : شعري از شاعر جوان آقاي سيد حميدرضا برقعي...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 22 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام عزيزم خيلي قشنگ بود
    آپپپپپمممم منتظرتمااااااا
    890275yusl669n8d.gif
    سلام دوست عزيز؛
    الا اي چاه! يارم را گرفتند.گلم ، باغم، بهارم را گرفتند. ميون كوچه ها با ضرب سيلي همه دار و ندارم را گرفتند.
    السلام عليك يا فاطمة الزهرا(سلام الله عليها).
    درپناه حق و التماس دعا.
    باز هم منتظر حضورتان خواهم بود.
    دانه اي که سپيدار بود : دانه كوچک بود و كسي او را نمي‌ديد. سال‌هاي سال گذشته بود و او هنوز همان دانه كوچک بود. دانه دلش مي‌خواست به چشم بيايد، اما نمي‌دانست چگونه. گاهي سوار باد مي‌شد و از جلوي چشمها مي‌گذشت. گاهي خودش را روي زمينه روشن برگها مي‌انداخت و گاهي فرياد مي‌زد و مي‌گفت: "من هستم، من اينجا هستم، تماشايم كنيد ."

    اما هيچكس جز پرنده‌ها‌يي كه قصد خوردنش را داشتند يا حشره‌هايي كه به چشم آذوقه زمستان به او نگاه مي‌كردند، به او توجهي نمي‌كرد. دانه خسته بود از اين زندگي؛ از اين‌ همه گم‌ بودن و كوچكي خسته بود. يک روز رو به خدا كرد و گفت: "نه، اين رسمش نيست. من به چشم هيچ‌كس نمي‌آيم. كاشكي كمي بزرگتر، كمي بزرگتر مرا مي‌آفريدي." خدا گفت "اما عزيز كوچكم! تو بزرگي، بزرگتر از آنچه فكر مي‌كني. حيف كه هيچ وقت به خودت فرصت بزرگ‌شدن ندادي. رشد ماجرايي است كه تو از خودت دريغ كرده‌اي. راستي يادت باشد تا وقتي كه مي‌خواهي به چشم بيايي، ديده نمي‌شوي. خودت را از چشم‌ها پنهان كن تا ديده شوي." دانه كوچک معني حرف‌هاي خدا را خوب نفهميد، اما رفت زير خاك و خودش را پنهان كرد.سال‌ها بعد دانه كوچک، سپيداري بلند و با شكوه بود كه هيچكس نمي‌توانست نديده‌اش بگيرد
    درپناه حق
    + منتظر 

    sallam

    chand vaghti hasr sar nemizanid


    سلام
    شعرت خيلي قشنگ بود .
    اجرتون با مولا ممنون از حضورتون توي وبلاگم كاش نظرتون رو ميگفتيد كه چه تفاوتي با بقيه وبلاگها داره.
    ياعلي
    فاطميه آمد و آن همدم و مونس کجاست

    شمع مي پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست

    در عزاي مادرت يابن الحسن يکدم بيا

    تا نپرسد اين جماعت باني مجلس کجاست ؟

    ايام شهادت بانوي آب و آيينه بر شما تسليت باد

    التماس دعا
    بسيار عالي بود

    اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم

    رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم

    گر نباشد بيم طعن دشمنان يا فاطمه

    روز و شب در پيش قبرت آه و زارى مى ‏كنم

    گر بخشكد اشك من يا قرة العين رسول

    در عزايت خون دل از ديده جارى مى‏ كنم

    بر خزان عمرت اى ريحانه باغ نبى

    گريه پيوسته چون ابر بهارى مى‏ كنم

    هر چه مى‏ خواهم نگريم پيش طفلانت ولى

    از غم دل گريه بى ‏اختيارى مى ‏كنم


    سلام مومن
    به منم سر بزنيد
    به اميد ظهور حضرت ساقي

    صلي الله عليك ايتها الصديقه الشهيده

    سلام

    حضرت فاطمه (س) سلطان زنان

    خرمن گل زگلستان جنان

    مظهر عصمتي از عالم قدس

    مبد شوکتي از کون و مکان

    اين ايام تسليت باد

    بازم متن زيبايي و آسماني در وبلاگت گذاشتي

    زدست اهل مدينه
    چه خون جگر شده ام

    زتيشه هاي خزان
    نخل بي ثمر شده ام

    کسي غريبي من را
    چرا نمي فهمد

    شکسته بال ترين
    مرغ خون جگر شده ام

    يه غير فضه کسي
    حال من نمي داند

    که ديد پشت در خانه
    بي پسر شده ام

    من و فراق پدر
    باورم نمي آيد

    خميده خسته شکسته
    پس از پدر شده ام

    دو روز پيش
    زني آمد و نگاهم کرد

    گرفت گريه اش از بس
    که مختصر شده ام

    شهادت مادرمون حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها رو تسليت عرض مي کنم


    شعري از احمد شاملو:

    دوستش مي دارم
    چرا که مي شناسمش به دوستي و يگانگي
    شهر
    همه بيگانگي و عداوت است
    هنگامي که دستان مهربانش را به دست مي گيرم
    تنهايي غم انگيزش را در مي يابم

    [گل]

    علي تنها تر شد..
    ايام عزا تسليت
    شهادت بانوي دو عالم تسليت ...
    التماس دعااا ..:((

    سلام دوست عزيز

    شعر زيبايي بود ممنون که بهم سر زدي و اجازه دادي با وبلاگ زيبات بيشتر آشنا بشم

    پاسخ

    امشب پرستوي علي از آشيان پر مي کشد
    داغ فراق فاطمه ،آخر علي را مي کشد
    من مرغ عشق حيدرم ،افتاده ام کنج قفس
    خونين شده بال و پرم ، بالا نمي آيند نفس . . .
       1   2      >