• وبلاگ : يک نفس عميــــــــــق
  • يادداشت : شعري از شاعر جوان آقاي سيد حميدرضا برقعي...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    ما «اسير» عنايت تو هستيم و «مسکين» و محتاج شفاعتت.
    اينک «يتيم» هجران توييم و سيه پوش نيلوفر ساقه شکسته ي شهود؛ « و يطعمون الطعام علي حبّه مسکينا ً و يتيما ً و اسيرا».

    ما را نيز به طعام معرفت و محبت، ميهمان کن و از زلال زمزم خير کثير، بنوشان اي عطيه ي عرش!

    يا فاطمه، يا سيدتنا و مولاتنا!
    ادرکنا![گل]

    پاسخ

    امشب پرستوي علي از آشيان پر مي کشد
    داغ فراق فاطمه ،آخر علي را مي کشد
    من مرغ عشق حيدرم ،افتاده ام کنج قفس
    خونين شده بال و پرم ، بالا نمي آيند نفس . . .