دیدی هزار و سیصد مان سال خورده شد... - یک نفس عمیــــــــــق EmamHadi
سفارش تبلیغ
صبا ویژن































یک نفس عمیــــــــــق

تسبیح اشک های سحر بی نتیجه نیست          در گریه دیده ایم اثر بی نتیجه نیست

باور کنید  آه جگر بی نتیجه نیست                   این قدر باز ماندنِ در بی نتیجه نیست

از انتظار پنجره ها کور می شوند                    بی نور چشمِ تو گره ها کور می شوند

تقویم هایمان  همه زارند و خسته اند                     این ابرها چگونه ببارند خسته اند

بی تو از این که جمعه شمارند خسته اند             از برگ برگ خود گله دارند خسته اند

کارم غروب جمعه به اشکال خورده شد    دیدی هزار و سیصد مان سال خورده شد

 نام تو می بریم اگر قند می خوریم                    پس ما به رد پای تو پیوند می خوریم

وقتی که ما به جان تو سوگند می خوریم            یعنی به درد لطف خداوند می خوریم

مرحمتش گرفت گرفتار تو شدیم                          چله نشین لحظه ی دیدار تو شدیم

شاعر: صابر خراسانی



نوشته شده در دوشنبه 90/12/29ساعت 1:39 عصر توسط ✿ نفیس ✿ نظرات ( )

001
002
003
004
005
006
007
008
009
010
011
012
013
014
015

آخرین مطالب

پرنسس کوچولوی صورتی من
مینویسم برای قاصدکم...
چ حس خوبیه... حس مادر شدن...
...... 92.8.29 ......
یه خورجین حرف دل! + سینماگراف های زیبا
کافی است انار دلت ترک بخورد ...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : TopBloger.com